platonic love
از منظر افلاطون عشق در ذات اش نوعی آموزش است: شما نمی توانید کسی را دوست داشته باشید اگر نخواهید بوسیله ی آن ها رشد کنید. عشق باید عبارت از دو انسان باشد که تلاش میکنند به همراهی هم رشد کنند و به هم در این مسیر کمک کنند. این به آن معناست که شما نیاز دارید با کسی در آمیزید که یک جز مفقوده مهم از تکامل شمارا دارد: فضایلی که فاقد آن ها هستید.
امروزه دیگر این ایده کاملا عجیب به نظر میرسد که بخواهیم عشق را یافتن شخصی کامل، همانطور که هست تفسیر کنیم. در اوج مشاجرات عشاق گاهی به هم میگویند: "اگر عاشق بودی سعی نمی کردی مرا تغییر بدهی."
افلاطون کاملا مخالف این ایده است. او از ما میخواهد با گارد و غرور کمتری وارد رابطه بشویم. ما باید بپذیریم کامل نیستیم و به دوست دارانمان اجازه بدهیم چیز هایی به ما بیاموزند. یک ارتباط خوب باید به این معنا باشد که ما دگیری را دقیق آن طور که هست دوست نداشته باشیم. عشق به معنای متعهد شدن به کمک کردن به آن هاست که نسخه ی بهتری از خودشان باشند - و گذار های طوفانی ای که این تغییر ناچار در پی دارد را تحمل کنند - و در عین حال آن ها هم از تلاش شان برای ارتقای ما دست نکشند.
متفکران بزرگ | آلن دو باتن
در چند پست قبل گفته بودم که ابهامات زیادی در زمینه ی روابط عاطفی دارم. فکر نمی کردم به این زودی آن هم با سه پاراگراف کوتاه در کتابی که برای این امر به سراغش نرفته بودم جوابم را پیدا کنم.
با این توضیح فکر میکتم یکی از ملاک هایی که باید برای روابط در انسان ها در جستجویش باشیم این است که آن فرد تا چه حد یادگیرنده ی خوبی است و دیگر اینکه تا چه حد اهداف و انگیزه های دو طرف به هم نزدیک است.
- ۰۱/۰۹/۲۰
به گمانم گفتگو، مهمترین بخش رابطه است؛ جذابیتهای جسمی بهتدریج رنگ میبازند به تعبیر جان کالینز مشکل زیبایی این است که مثل ثروتمند به دنیا آمدن و فقیر شدن است.
درنهایت، آنچه میماند، گفتگوست، اگر آتش گفتگو روشن بماند میشود به دوام رابطه دل بست؛ روزی که آتش گفتگو به خاکستر تبدیل شود، ضربوزور قراردادی اقتصادی مثل ازدواج هم راه به هیچ جایی نمیبرد.
گفتگو چه نیست؟
خرخر و نالههای بیهوده، غیبت دروهمسایه، ترهات زرد و پوچ دربارۀ بیاهمیتترین چیزها و پریشان در قیلوقال گله بودن هیچ ربطی را نمیتواند گفتگو حساب کرد، مکالمههای روزمره چیزی جز ملال نیستند.
گفتگو چه هست؟
راز دوام رابطه یادگیری است.
گفتگوی اصیل و پیشبرنده گفتگوهایی ارزشآفریناند.
دو طرف یک رابطه باید دائماً چیزی برای یاددادن به هم داشته باشند و مصمم باشند برای داشتن حرف تازهای برای گفتن.
آموختهها میتوانند چیزهایی سادهای مثل مهارتهایی برای زندگی روزمره باشند تا موضوعات هستی شناسانه و فلسفی باشند.
مهم این است که ما دائماً برای کوشش بیشتر برای آموختن و انتقال آن آموختهها باشیم.
دو شریک عاطفی باید مدام تازه شوند، مدام حرفهایی تازه را برای نقل کردن بیابند؛ آموختههای مشترک جهان مشترک ما روزبهروز وسیعتر و عمیقتر میکند.
این کار زدن دو نشان با یک تیر است، یاددادن آموختهها بهترین روش برای تثبیت درسهای تازه در ذهن است.
گفتگو هنر ذهنهای تارعنکبوتبسته نیست که دلخوش کردهاند به محتوای بیمحتوای کانالهای تلگرامی و عکسنوشتههای اینستاگرامی.
جایی که ماییم یادگیری کماهمیتترین چیز است، یادگیری را کاری ملالآور میدانیم برای گرفتن کاغذپارهای به نام مدرک. پس تلاش برای یادگیری گام در جاده خلوت و کمتر پاخوردهای است که ممکن است در نیمه راه به دلیل عدم همراهی دیگران دست از حرکت بکشیم.
https://shahinkalantari.com/%d8%b1%d8%a7%d8%b2-%d8%af%d9%88%d8%a7%d9%85-%d8%b1%d8%a7%d8%a8%d8%b7%d9%87-%da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa%d8%9f/