SOLAHOD

از نگاه من

SOLAHOD

از نگاه من

سلام خوش آمدید

شیوه ی خوب آموختن (قسمت اول)

شنبه, ۲۰ فروردين ۱۴۰۱، ۰۷:۳۲ ب.ظ

"شیوه ی خوب آموختن" یکی دیگر از مجموعه کتاب های تفکر نقاد انتشارات اختران است. نوشته ی لیندا الدر و ریچارد پل.

چند تکه ای که برایم جالب بود و دوست داشتم اینجا درباره شان بنویسم را می آورم. کتاب با هجده راهکار عملی شروع میشود که برای خوب آموختن و دانشجوی خوبی شدن میتوان فورا آن ها را به کار گرفت و به تعبیر من فعلا کار را راه انداخت. برای من لیست مفیدی بود. 

 

راهکار پنجم: در جستجوی ربط ها باشید. محتوی هر کلاس همیشه نظامی است از اندیشه های به هم پیوسته، نه فهرستی از آنچه باید به خاطر سپرد. طوطی وار مطالب را حفظ نکنید. مثل کارآگاهی درس بخوانید که یافته های جدید را به یافته های قبلی اش ربط میدهد.

راهکار ششم: معلم را به چشم مربی ورزشی ببینید. خود را بازیکنی تصور کنید که میکوشد از طریق مثال های آموزگار تمرین تفکر کند. برای مثال سر کلاس جبر خود را عضوی از تیم جبر در نظر بگیرید و معلم را فردی که دارد تیم را برای بازی ها (امتحان ها) آماده میکند.

راهکار ششم این طور برای من تداعی شد که در واقع در یک کلاس درس، من حداقل به اندازه ی مدرس اصل هستم. البته ما در فرهنگمان و در مذهبمان یک جمله ی قشنگ داریم که میگوید "من علّمنی حرفا، قد سیّرنی عبدا". میشود گفت به هر حال دانشجو باید نگاه به نیاز های آموزشی خودش هم داشته باشد. 

 

راهکار چهاردهم: پیش از حضور در کلاس خلاصه ای کتبی یا شفاهی از نکات اصلی جلسه ی پیشین تهیه کنید و به این ترتیب خود را بیازمایید. اگر نمی توانید این نکات اصلی را خلاصه کنید آن ها را نیاموخته اید.

 

در ادامه هم تکه هایی می آورم در باره ی نقش پیوستگی و ارتباط در یادگیری که اگر فایل صوتی یادگیری کریستالی در متمم را گوش کرده باشید مطلب و اصل حرف خیلی برایتان جدید نیست. من خودم از این مفهوم که یادگیری "ارتباط" بین مفاهیم و مطالب است خیلی خوشم می آید. برای کسانی که نشنیده اند توضیح خیلی مختصر اینکه در این فایل صوتی توضیح داده میشود که یادگرفتن مثل بلور درست کردن است. یک نطفه و یک محیط اشباع. هرچیزی که یادمیگریم وقتی ارزش دارد که به این نطفه متصل شود و به ساختن آن بلور کمک کند. دانه های شکر پراکنده هیچ ارزشی ندارند اما اگر درست سازمان داده شوند و در کنار هم قرار میگیرد یک نبات بلوری زیبا را برایمان میسازند. من فکر میکنم که اگر در هر حوزه ای این بلور هرچقدر هم کوچک برایمان ایجاد شود، از نگاه کردن به آن سیر نمی توان شد و شوق بزرگ کردنش در آدم ایجاد میشود. وقتی میتوانی از آن منظری که در آن بلوری شکل داده ای وقایع را تحلیل کنی انگار داری به اولین قدم های بچه ات نگاه میکنی که چقدر زمان گذاشتی و انرژی گذاشتی که به این مرحله رسیده است. البته من یکی دو تا بلور بیشتر در زندگی ام نداشته ام که یکی اش هم ریاضات کنکور بود :) یعنی بلورم انقدر کوچک بود که فقط خودم متوجه اش میشدم. اما احساس خوبش را تجربه کردم. نمی دانم احساس کسانی که بلور های بزرگ دارند چیست. اما حدس میزنم احتمالا برای اینکه بنشینند و خودشان به بلور خودشان نگاه کنند وقت نمی گذارند خیلی :)

هنگام آموختن به دنبال ربط ها باشید. بکوشید ربط هرچیزی را که اکنون می آموزید با آموخته های قبلی پیدا کنید. آموختن را به صورت یافتن اجزای یک نظام سازمان یافته و قابل فهم ببینید (که در آن همه ی اجزا مانند تکه های پازل به هم متصل میشوند).

نوعی به هم پیوستگی درونی در تمام رشته های درسی وجود دارد که اگر آن را درک کنیم تمام آموخته های آن درس مانند گوبلن به هم ربط پیدا میکنند. این به هم پیوستگی را معمولا در انگاره های بنیادینی میتوان یافت که معرف آن درس و اهدافش هستند.

  • ریاضیات به منظور آموختن تفکر کمی
  • فلسفه به منزله ی مطالعه درباره پرسش های غایی به منظور زندگی سنجیده
  • حرفه ها به منزله راه های به دست آوردن معیشت از طریق استفاده ماهرانه و استادانه از دانش در زندگی روزمره
  • هدی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی