در آغوش بگیر
امروز با واژه ی embrace برخورد کردم و خیلی از شکل و شمایل کلمه و معنای آن خوشم آمد. در یادداشت های آخر شبم، منتظر یک فرصت بودم که بتوانم ازین واژه استفاده کنم و در جمله ای بکار ببرمش. داشتم از این مینوشتم که فلان کار سخت است اما تو میتوانی و بعد به خودم گفتم : embrace the pain. جمله ی قشنگی شد. میتواند مانترای سال جدیدم باشد.
پی نوشت: می گویند که پیامبر همیشه بین دو کار، آن کاری را برمیگزید که سخت تر بود. از چند روز قبل که این مطلب را خواندم به عنوان قانون درجه ی دو در زندگی به کار میبرمش. بدون چون و چرا از comfort zone میکشدم بیرون. اما فضای ذهنی بازتری هم برایم ایجاد میکند. مفهومش با همان embrace the pain یکی میتواند باشد.
- ۰۰/۱۲/۲۹
مدتیه توی بعضی زمینه ها این قانون رو اجرا میکنم. بین گزینه تنبلی و کار سخت بدون فکر کردن کار سخت رو انتخاب میکنم. مثلن وقتی کسی بهم میگه بیا فلان کارو انجام بده. بیا بریم فلان جا. یا بیا درس بخونیم. توی چنین لحظه هایی بدون فکر کردن درحال هر کاری باشم، میگم باشه و میرم سراغش. درحالیکه گزینه انجام کارای ساده تر هم هست.و جالبیش اینه توی بیشتر موارد واقعن راضی هستم، توی کارهای سخت تر معنای بیشتری نهفته است انگار. یاد اون جمله محمدرضا شعبانلی میندازه منو : میترسم از اینکه محکمهی بزرگ الهی را
دادگاهی ببینی برای همه کارهای بد کوچکی که کردهای
نه دادگاهی برای همه کارهای خوب و بزرگی که نکردهای.
قدیما میگفتن جوان باید قدرت نه گفتنش رو تقویت کنه، اما انگار به قدرت آری گفتن خیلی بیشتر نیاز داریم.