SOLAHOD

از نگاه من

SOLAHOD

از نگاه من

سلام خوش آمدید
در باب حکمت زندگی

در باب حکمت زندگی

چهارشنبه, ۲۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۱:۳۱ ب.ظ

امروز در اینستاگرام یک ویدیو از یکی از اساتید به نام که البته در اصل پزشک اند اما در زمینه ی تفکر نقاد و اینها تولید محتوا میکنند، دیدم. ویدیو در جواب کسی بود که پرسیده بود: چرا من فلسفه یاد نمی گیرم ؟

جواب این استاد آنقدر برایم عجیب بود که اصلا نتوانستم ویدیو را تا آخر ببینم. شروع کردند به صحبت کردن درباره ی سبک های یادگیری :) سی درصد افراد شنیداری اند و تعدادی دیداری و اینها. کمی زدم جلو تر دیدم که بحث قرار نیست عوض شود و همین مفهوم دارد بسط داده میشود. انسان بزرگواریست و استاد قابلی است و برای من هوشمندانه تر آنست که جایی که نباید قد علم نکنم. اما نظر شخصی ام را در تریبون شخصی ام میگویم. اگر این آدم میپرسید: من در یادگیری ضعیف هستم. چه کنم؟ در آن صورت میشد بعد از یک سری توضیحات مهم تر در نهایت اضافه کرد که در ضمن یک چیزی تحت عنوان سبک های یادگیری هم هست. که البته overrated است و شاید جالب به نظر برسد اما آنقدر حیاتی و مهم نیست. 

اما این آدم گفته من "فلسفه" نمی توانم یاد بگیرم. جواب من به این آدم این است که باید زمینه ی ذهنی ات را آماده کنی. فلسفه هم یکی از آن مصداق های ساعت رولکس برای شکم گرسنه است. مگر چند درصد افراد این جامعه دغدغه شان فلسفه است؟ اگر آن تعداد از افراد را که با واژه ی مظلوم "فلسفه" در گوشه ی کافه ها و صدر مهمانی ها ژست میگیرند و خود را تافته ی جدا بافته میکنند و از دور مینشینند و به عالم و آدم غر میزنند را کنار بگذاریم، واقعا تعداد خیلی کمی از افراد هستند که بخواهند فلسفه یاد بگیرند و میگیرند. اینجا به نظر من این جمله ی "اگر چرایی داشته باشی با هر چگونه ای خواهی ساخت" خیلی میتواند مطرح کردنش مفید باشد. (هرچد که جمله ی خیلی تکراری ایست اما جمله ی خیلی خوبیست). در مورد یادگیری چیزی که خیلی مهم تر از سبک های یادگیریست، این است که با یک "سوال" وارد بحث شوی. و من فکر میکنم که سوالاتی که مارا به فلسفه میکشانند خیلی کم ممکن است یک شبه نازل شوند. باید کمی بخوانی، مدتی فکر کنی و ذهنت آماده شود و اتشی در آن روشن شود که نیروی محرکه ات باشد برای شنا کردن در این دریا. 

دیدن این ویدیو همزمان شد با شروع کردن کتاب "در باب حکمت زندگی" از شوپنهاور که اولین مواجهه من با چیزی است که در زمینه ی فلسفه میتوان جایش داد. من قبلا اصلا علاقه ای به خواندن آثار فلسفی نداشتم. اما در کتاب "جهانی که من میبینم" دو سه بار اسم از شوپنهاور برده شد و چون انیشتین را دوست داشتم، تمایل پیدا کردم که بروم و کمی از شوپنهاور هم بخوانم. صفحات اولیه کتاب هستم. مترجم در مقدمه ای خلاصه ای از تفکرات شوپنهاور آورده که خیلی خیلی برایم جالب بود. به این نتیجه رسیدم که فلسفه هم مثل روانشناسی میتواند در زندگی و نگرش ما به آن تاثیر مثبت بگذارد و نه تنها باری بر دوش نیست بلکه مسیر حرکت را لوبریکیت میکند. 

جملات زیر تا اینجای کتاب برای من جالب بوده اند:

  • شاید بتوان زندگی سعادتمند را اینطور تعریف کرد که اگر به طور صرفا عینی، یا به عبارت دقیق تر، با بی طرفی و تعمق کافی به آن بنگریم - زیرا سعادت موضوع داوری ذهنی است - مسلما بر نیستی رجحان دارد.
  • البته به طور کلی فرزانگان همه ی دوران ها پیوسته یک چیز را گفته اند و سفیهان که در همه ی اعصار اکثریت عظیم را تشکیل میدهند، همواره عکس آن عمل کرده اند و ازین پس نیز چنین خواهد ماند.
  • هدی

نظرات (۱)

  • علی خواجه حیدری
  • سلام هدی

    شوپنهاور خدایگان فلسفه بدبینانه است. امیدوارم دچارش نشی. 

    نمیدونم کتاب درمان شوپهناور از اروین یالوم رو خوندی یا نه. اما منم نخوندم و دوست دارم بخونمش. اون هم خیلی پیشنهاد شده است. 

    پاسخ:
    اوهوم. تو مقدمه ی همین کتاب هم گفته. ولی خب کنجکاو شدم دیگه. دوست دارم بخومش. امبدوارم تاثیرش منفی نباشه و مثبت باشه. 
    تو “طاقچه” دارمش اما هنوز نخوندمش. آره اونم خیلی ازش صحبت میشه. فکر میکنم اگر آموزنده هم نباشه حداقل لذت بخش باشه با توجه به اینکه یالو واقعا جالبه نوشته هاش.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    پیام های کوتاه
    طبقه بندی موضوعی