SOLAHOD

از نگاه من

SOLAHOD

از نگاه من

سلام خوش آمدید
تسلی بخشی های فلسفه ( part 1 )

تسلی بخشی های فلسفه ( part 1 )

يكشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۷:۵۳ ب.ظ

بخش هایی از تسلی بخشی های فلسفه از آلن دوباتن. 

بخش های این کتاب را بدون نظم خواندم و از اول شروع نکردم.  در این پست در مورد بخش آخر مینویسم. کتاب انگلیسی را هم داشتم و گفتم هر دو را بگذارم اینجا بماند. ترجمه عرفان ثابتی. انتشارات ققنوس.

 

بخش آخر کتاب در مورد مواجهه با سختی هاست. نحوه بیان مطالب در این کتاب جالب است. شش بخش دارد. هر بخش به موضوعی میپردازد ولی آن موضوع را از نظر یک فیلسوف مشخص بررسی میکند. بخش آخر نگاه نیچه به مساله ی مواجهه با سختی هاست.

 

 

  • Though punctilious in sending his best wishes to friends, Nietzsche knew in his heart what they needed: To those human beings who are of any concern to me I wish suffering, disolation, sickness, ill-treatment, indignities - I wish that they should not remain unfamiliar with profound self-contempt, the torture of self-mistrust, the wretchedness of the vanquished.

گرچه نیچه در ابراز بهترین  آرزو ها برای دوستانش بسیار مبادی آداب بود، ولی قلبا میدانست به چه نیاز دارند: 
در حق انسان هایی که دوست شان دارم، آرزوی رنجوری، پریشانی، بیماری، بدرفتاری و آزردگی میکنم. آرزو میکنم که آنها با خودخوارشماری ژرف، با عذاب بی اعتمادی به خود و با بدبختی شکست خوردگان ناآشنا نمانند.

 

نیچه در جوانی با کتاب "جهان به مثابه اراده و نمایش" شوپنهاور آشنا میشود و تا سال ها تحت تاثیر فلسفه ی شوپنهاور باقی میماند. و سپس بعد از یک دهه دلبستگی به شوپنهاور، سفری به ایتالیا میکند و افکار دستخوش تغییر میشود. او به دوستی مینویسد که اتفاقاتی در باورش افتاده که به تدریج شکل گرفته اند اما ناگهان به خودآگاهش وارد شده اند و آن این است که تقریبا در همه ی مسائل با شوپنهاور مخالف است: 

  • One of these propositions being that, because fulfilment is an illusion, the wise must devote themselves to avoiding pain rather than seeking pleasure, living quietly, as Schopenhauer councelled, in a small fireproof room - advice that now struck Nietzsche as both timid and untrue, a perverse attempt to dwell, as he was to put it pejoratively several years later, 'hidden in forest like shy deer'. Fulfilment was to be reached not by avoiding pain, but by recognizing its role as a natural, inevitable step on the way to reaching anything good.

یکی از آن قضایا این بود که، چون رضایت خاطر توهم است، خردمندان باید خود را وقف پرهیز از درد کنند نه طلب لذت، و به توصیه شوپنهاور "در اتاق عایق شده کوچکی" در آرامش زندگی کنند - نصیحتی که اکنون به نظر نیچه هم بزدلانه بود هم غیرواقعی، و اورا شگفت زده میکرد. همانطور که چند سال بعد به لحن تحقیر آمیزی گفت، این کار تلاشی سرسختانه بود برای پنهان ماندن در جنگل ها، مثل گوزنی خجالتی. پس نه با پرهیز از درد بلکه با تشخیص نقش آن به عنوان مرحله ای اجتناب ناپذیر و طبیعی برای دستیابی به هرچیز خوبی، رضایت خاطر حاصل میشود.

 

علاوه بر آب و هوا و غذای خوبی که نیچه در آن سفر به ایتالیا تجربه کرد، یکی دیگر از مواردی که باعث تغییر تفکر نیچه شد تاملاتش در افکار انسان های جدیدی بود که به نظر میرسید واقعا چیزی به نام "زندگی" را فهمیده اند و در اختیار دارند. کسانی مثل آبه گالیانی، استندال، مونتنی و گوته. این افراد اهل دنیا بودند. زندگی را میشناختند. بارها عاشق شده بودند و این مطلب را با افتخار بیان میکردند. هنرمند بودند (به گفته ی نیچه هنر بزرگ ترین محرک زندگی است) و در کلامشان طنزی دیده میشد و بر چهره شان لخندی شرورانه و شادی آفرین. نیچه میگفت که انسان برای زندگی رضایت بخش به این عناصر نیاز دارد. 
اما او یک جز مهم را اضافه کرد؛ اینکه برای دستیابی به رضایت خاطر حتما باید گاهی به شدت احساس بدبختی کرده باشیم:

  • what if pleasure and displeasure were so tied together that whoever wanted to have as much as possible of one must also have as much as possible of the other . . . you have the choice: either as little displeasure as pissible, painlessness in brief . . . or as much displeasure as possible as the price for the growth of an abundance of subtle pleasures and joys that have rarely been relished yet. If you decide for the former and desire to diminish and lowr the level of human pain, you also have to diminish and lower the level of their capacity for joy.

لذت و رنج چنان به هم وابسته اند که اگر کسی قصد حداکثر بهره مندی از لذت را داشته باشد ناگزیر است بیشترین مقدار ممکن از رنج را بچشد ... انتخاب با شماست: یا کمترین رنج ممکن و به عبارت دیگر نداشتن درد و غم... یا بیشترین رنج ممکن به عنوان تاوان خوشی ها و شادی های مفرط که تا امروز به ندرت کسی لذت آن را چشیده است! اگر راه اول را انتخاب میکنید، یعنی اگر میخواهید رنج های انسانی را کاهش دهید، بسیار خوب! باید همینطور توان شادمانی خود را هم کاهش دهید.

 

  • But frightful difficulties are sadly, of course, not enough. All lives are difficult; what makes some of them fulfilled as well is the manner in which pains have been met.

ولی سختی های هولناک مسلما آنقدرها هم اندوهناک نیستند. همه ی زندگی ها سخت هستند؛ آنچه برخی از آن هارا رضایت بخش هم میکند، شیوه ی برخورد با درد ها و رنج هاست.

 

  • Yet 'good and honoured things' were, Nietzsche stressed, 'artfully related, knotted and crocheted to . . . wicked, apparently antithetical things'. 'love and hate, gratitude and revenge, good nature and anger . . . belong together,' which does not mean that they have to be expressed togther, but that a possitive may be the result of a negative successfully gardened.

با وجود این نیچه تاکید میکند که چیزهای خوب و ستوده با آن چیزهای بد و به ظاهر متضاد با خویش موذیانه مربوطند و به هم وابسته اند و درهم تنیده اند؛ چه بسا از یک گوهرند! چه بسا! مهر و کین، حق شناسی و انتقام، نیک سرشتی و خشم، به یک دیگر تعلق دارند. که به این معنی نیست که باید آنها را با یک دیگر نشان داد بلکه به این معنیست امری مثبت ممکن است نتیجه امری منفی باشد که با موفقیت باغبانی شده است. 

 

  • To cut out every negative root would simultaneously mean choking off positive elements that might rise from it further uo the stem of the plant.

قطع هر ریشه منفی، در عین حال به معنای جلوگیری از عناصر مثبتی است که میتوانند از آن در بالای ساقه ی گیاه برویند.

 

  • We should not feel embarrassed by our difficulties, only by our failure to grow anything beautiful from them.

ما نباید از سختی های خود احساس شرمندگی کنیم، بلکه باید از این امر شرمنده شویم که نتوانسته ایم چیزهای زیبایی از آن ها برویانیم.

 

 

کتاب توضیح میدهد که نیچه میگوید برای فراموش کردن رنجتان سراغ الکل نروید. اصرار میکند که رنج تان را طاقت بیاورید.

 

  • If you refuse to let your own suffering lie upon you even for an hour and you constantly try to prevent and forestall all possible distress way ahead of time; if you experience suffering and displeasure as evil, hateful, worthy of annihilation, and as a defect of existence, thn it is clear that [your harbour in your heart] . . . the religion of comfortableness. How little you know of himan happiness, you comfortable . . . people, for happiness and unhappiness are sisters and evn twins that either grow up together or, as in your case, remain small together.

اگر اکراه دارید که رنج خود را حتی یک ساعت تحمل کنید و دائما از هر نوع بدبختی ممکن حذر میکنید، اگر هر گونه بدبختی و رنج را شر منفوری میدانید که باید نابود شود (چون ضعفی در زندگی است)، در آن صورت [شما در قلب خود] . . . پیرو مذهب راحت طلبی هستید. متاسفانه شما موجودات راحت طلب و ساده لوح چیز زیادی درباره شور و نشاط انسان نمی دانید! زیرا خوش بختی و بدبختی دو خواهر دوقلو هستند که باهم بزرگ میشوند، یا در مورد شما،  باهم کوچک میمانند.

  • Not everything which makes us feel better is good for us. Not everything which hurts may be bad.

 

 

  • هدی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی