SOLAHOD

از نگاه من

SOLAHOD

از نگاه من

سلام خوش آمدید

Surely You`re Joking Mr. Feynman (part 1)!

سه شنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۰، ۰۲:۵۳ ب.ظ

 

 

این روزها مشغول خواندن خود زندگی نامه ی ریچارد فاینمن هستم. کتاب جالبی است و بسیار از آشنایی با آدمی که قبل از این اسمش را هم نشنیده بودم خوشحالم. کتاب را تمام نکرده ام و نمی دانم در ادامه چه اتفاقی خواهد افتاد و شاید حرفی بزند و چیزی بگوید که از نوشتن این پست پشیمان شوم. چون اصلا انسان قابل پیش بینی ای نیست. در درون چین و شکنج های نئوکورتکس این آدم آن چیزی که برای خیلی از آدم ها آشناست و با آن فکر و زندگی میکنند در جریان نیست. ریچارد فاینمن زندگی را به شکل یک بازی میبیند. جمله ی "چه جالب" احتمالا بسیار زیاد در ذهنش تکرار میشود. از اینکه یخ لیز است و ما با انگشتمان دکمه ها را فشار میدهیم به وجد می آید. دنبال کشف و جتسجوست و زندگی برایش یک زمین بازی بزرگ و گسترده است. برای همین هم یک لبخند کنایه آمیز همیشه به چهره اش پیوند خورده. چون مثل یک بچه در شهربازی در حال گردش است. به نظر میرسد که اصلا آدم درون گرایی نیست. اصلا علاقه ای به پیچیده کردن ندارد و در حال بازی کردن با اتفاقات بیرونی است. نگاهش رو به دنیای بیرون است و دنیای بیرون او را مجذوب خود کرده. 

 یادم نمی آید قبلا دلم خواسته باشد دنیا را از نگاه کس دیگری ببینم اما در مورد فاینمن این اتفاق برایم افتاده. به نظر میرسد استعداد درک سه بعدی قدرتمندی دارد و دوست دارم این نوع نگاه به دنیا و مافهیا را تجربه کنم.

یک تکنیکی هست در یادگیری به نام تکنیک فاینمن.

 

در مجموع چیز عجیبی نیست اما مراحل اول و چهارم برای من قابل توجه اند. مرحله ی اول آنقدر بدیهی به نظر میرسد که در نگاه اول شاید کسی با خودش بگوید که لازم نبود به عنوان یک مرجله ی مجزا مطرح شود اما به نظرم مرحله مهمی است. چون هدف آموزش دهنده با هدف یادگیرنده متفاوت است و هدف گذاری در یادگیری و اینکه تکلیف خودمان را با خودمان و نیازمان از یادگیری یک مطلب بدانیم گام مهم اما فراموش شده ایست اما به نظر من شفاف بودن این قسمت خیلی می تواند مفید باشد چون در واقع یک مساله ی درست تعریف شده یک مساله ی حل شده است. باید مساله ی چرا میخواهم این مطلب را یادبگیرم را برای خودمان شفاف کنیم. این شفاف سازی احتمالا در ادامه ی روند یادگیری خیلی کمک مان خواهد کرد و اولویت های مارا مشخص میکند که روی چه مطلبی بیشتر وقت بگذاریم.

اما مرحله ی آخر که همان مرحله ی آنالوژِی سازی است هم مرحله ی چالش برانگیزی است. آن جمله از انیشتین را همه احتمالا شنیده ایم که میگفت منطق شما را از A  به B میبرد اما تخیل شما را همه جا میبرد. تخیل در این مرحله نقش پررنگی را ایفا میکند و من این خلاق بودن را چیزی از جنس مهارت میبینم که باید کم کم بهتر و بهتر شود. اما اگر عضلات آنالوژی سازی مان قوی شود، یک یادگیرنده حرفه ای شده ایم و احتمالا لحظات خیلی خوبی را تجربه خواهیم کرد. مثل ورزشکاری که بعد از مدتی که تمرین میکند و عضلاتش آماده تر میشوند، از این فرآیند "درگیر شدن" عضلات لذت میبرد هرچند که تحت فشار باشد. 

این آنالوژی سازی را در این ویدیو از فاینمن میتوانید به وضوح ببینید. این روح جستجو گری. این وجد. من بسیار از دیدنش لذت بردم. 

خودش در کتابش میگوید که یک بار برای بزرگ ترین فیزیکدان ها از جمله انیشتین و پائولی قرار بوده که صحبت کند و یک سمینار داشته باشد. قبلش استرس داشته است و نگران بوده. اما همین که شروع کرده به صحبت کردن به هیچ چیز دیگری جز موضوع مورد بحث فکر نمی کرده. میگوید که وقتی دارم چیزی از فیزیک را توضیح میدهم اصلا برایم مهم نیست که مخاطبم کیست. این غرقگی تجربه ی ارزشمندی است.

اما فاینمن یکی از دانشمندان پروژه ی منهتن هم بوده. پروژه ای که به ساخت بمب اتم منجر شده. در یکی از فصل های کتابش میگوید که یک بار در اتاقم ترتیبی چیدم که بدون اینکه مورچه هارا بکشم مسیر آن ها را از جایی که غذاها را در آنجا گذاشته بودم منحرف کنم. با جمله ی بندی خودش: you gotta be human to the ants. واقعا این سوال پیش می آِید که چنین آدمی که جان مورچه ها برایش مهم است چطور بمب اتم ساخته. راستش توضیح خیلی واضحی تا اینجا که من خوانده ام نداده است. دلایلی مثل اینکه جو میهن پرستی در کشور قوی بوده و دوست داشته در این جریان سهیم باشد. اگر آمریکایی ها بمب اتم نمی ساختند کشور های دیگر مثل آلمان میساختند و باید پیش دستی میکردند و اینکه خب دنبال یک شغل که با حرفه اش هم راستا باشد و بتواند با بقیه دانشمندان کار کند هم بوده. به هر حال هر تصمیمی را باید در کانتکست خودش بررسی کرد.

شاید در ادامه ی همین پست یا در یک پست دیگر بیشتر درباره ی این کتاب نوشتم.

  • هدی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی